Thursday, May 08, 2008

زمان گذشت

تیک تیک تیک
زمان گذشت
- دیر شد
تیک تاک تیک
زمان ز مکث سیر شد
زمان گذشت
جهان گذشت
عشق گرم بود
توان به نا رسید و
گرمِ عشق عکس شد
به مرگِ روز قبل، عزا
به ترسِ روز بعد، آه
به جهلِ روز قبل، نگاه
و روزِ بعد هیچ
فروغ گفت پرنده رفتنی است
بهار از پس بهار
...پرنده پیر شد

برو

جهان درد را به عشق رنگ می زند
سکوت محض را به دل چنگ می زند
نوای روح را به صور می دمد که رَشک
مسیر را جدا رَوَد به سوی رودِ اشک
نبیندت میان چهره های آشنا
نخواندت به هر نفس به ناروا
نیابدت چنان جدا که چون غریبه ای
نخواهدت بسان کوچ شهرهای دورِ ناکجا
چنانکه هیچ کس شناس نیست بر کلامِ او
نیابد و نیاوَرَد ز حجم دردِ جانِ او بَرَت صلا
نبیندت، نخواهدت، نیابدت که رفته است
او به چشم و دل ز هجرِ تو سکوت پیشه کرده است