Thursday, May 08, 2008

برو

جهان درد را به عشق رنگ می زند
سکوت محض را به دل چنگ می زند
نوای روح را به صور می دمد که رَشک
مسیر را جدا رَوَد به سوی رودِ اشک
نبیندت میان چهره های آشنا
نخواندت به هر نفس به ناروا
نیابدت چنان جدا که چون غریبه ای
نخواهدت بسان کوچ شهرهای دورِ ناکجا
چنانکه هیچ کس شناس نیست بر کلامِ او
نیابد و نیاوَرَد ز حجم دردِ جانِ او بَرَت صلا
نبیندت، نخواهدت، نیابدت که رفته است
او به چشم و دل ز هجرِ تو سکوت پیشه کرده است

No comments: