ای خاطراتِ دور
ای روز دورِ شادی و سرمستی قدیم
آه ای جهان آفتابی من
آه عشق من
یادت به خیر در قفس سینه می تپد
آن روزهای دور
آن لحظه های شاد
در شوقِ تب بوسه می گذشت
وان روزهای گرم
که با دوری ما نرم می گسست
من واقفم به حجم حباب نبودنت
آگاه از ندای تب قلب شیفته
یاد آورم آن روز های دور
هرچند طرح عاشقی از دل گریخته
آه ای دمِ بی بازدم
آه!
عشق من...
ای روز دورِ شادی و سرمستی قدیم
آه ای جهان آفتابی من
آه عشق من
یادت به خیر در قفس سینه می تپد
آن روزهای دور
آن لحظه های شاد
در شوقِ تب بوسه می گذشت
وان روزهای گرم
که با دوری ما نرم می گسست
من واقفم به حجم حباب نبودنت
آگاه از ندای تب قلب شیفته
یاد آورم آن روز های دور
هرچند طرح عاشقی از دل گریخته
آه ای دمِ بی بازدم
آه!
عشق من...
No comments:
Post a Comment