Sunday, January 22, 2006

خزان

برگهاي سبزي که در بهار خزان کردند
مرا به سکوت غريبي کشاندند
که تنهاترينم کرد
ريشه هاي درخت از اعماق خاک زهر مي نوشيدند
که شفا يابند
آب جويبار، قطره قطره مي چکيد
و من
در ميان دشت سبز
زير سايه درخت بي رمق
غرق يک مراقبه به عمق خواب مرگ
منتظر
اين درخت در زمان برگريزان
دوباره سبز خواهد شد
و جوي، باز با خروش خواهد گذشت
زندگي اين عجيب جريان است

كه با من و بدون من زيباست

No comments: