Saturday, November 13, 2004

روز آفتابی

بر روی تاقچه وجودم
قابهای کوچک و بزرگ چيده شده اند
به رنگهای مختلف
با عکسهای مختلف
و نسيم عشق به زندگی از
پنجره دلم به درون خانه وجودم وارد می شود
هوا آفتابی است
من گرمم و آرام
هر از چندگاهی ابرها ميآيند و
چند روزی طوفان است که جهانم را
مرطوب می کند و تيره

اما من
فردا
در پس روز جديد آفتابی
پنجره دلم را باز دوباره خواهم گشود
تا نسيم فرح بخش عاشقی وارد شود
و خاک چهره قابها را خواهم گرفت
و باز همه جا را آب و جارو خواهم کرد

No comments: